ویسپر

16

پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۱۴ ب.ظ

کهنه نمی‌شوی. لکه‌ی روی عکس زیر شیشه‌ی میز را مانی. ترک بند نخورده‌ی گلدان را مانی. دل می‌رود برایت. گلپا می‌خواند ز پی‌ات‌.

کهنه نمی‌شوی. می‌شکافی، می‌بُرّی، می‌سوزانی. جانی نمانده، تش می‌زنی و جمله به یغما می‌بری.

کهنه نمی‌شوی. خالق رنج دیرینی و اندوه سنین. نقش یادگار به جبر بر پیشانی زده‌ای و داغ ستبر بر ضمیر.

کهنه نمی‌شوی. در جریانی و پُرطغیان. تتمه‌ی پس لرزه‌های مانده در دل زمینی و عینیت‌بخش سودای نوحه‌سرایان شوریده‌حال.

کهنه نمی‌شوی. دل، به مسکن برگزیده‌ای. اقامه‌ی ماندنت به زبان بود و پیش از آن پای رفتنت به میان.

حالا تو بگو، کهنگی کهنه نشدنت را کجا میتوانم پنهان کنم؟

۹۶/۰۸/۱۱
سارا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی