آدمها شاید کمتر حواسشان باشد که اسبابکشی چه دین بزرگی به گردنشان دارد. که باورِ موقت بودن چه لطفی به زندگی شان میکند. که عادت به یکجا ماندن چه قدر خردهریزِ دست و پا گیر روی سرشان میریزد.
و آخ به آدمِ گرفتارِ عادت! آدمِ وهمزدهای که گمان میکند همهچیز، همیشه، همانجا و همانطور میماند٬ که یاد نمیگیرد چیزهای دورریختنی زندگیاش را دور بریزد. انسانِ پوکِ پر از اعتماد. آخ از لحظهای که باید برود! که باید زندگیاش را بریزد توی چند تا کارتن، پشت یک کامیون جا بدهد و از خانهای به خانهای دیگر برود.
یا از آدمی به آدمِ دیگر.
دال دوست داشتن | حسین وحدانی